. مجله عاشقانه ۷۴
مجله اختصاصی و جامع عاشقانه سایت کوچولو (شماره ۷۴ – جدید )
شامل بخشهای : عکس ، متن ، داستان ، شعر ، اس ام اس و نکته های عاشقانه

اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد




مـَـرگ مَغـــزی شُــده…بــایـد زودتـــر دفــن شــود…
چیـــزی بــَرای اِهـدا هـــم نــدارد…
اِحســـاسَـــم استــــ !
تــــا همیـن دیــروز زنـده بـــود
خـــــودمــ دیـــدمــ ،
کِســـی لِهــــش کــــــرد و رَفــتـــــ..!

تو دیر به دیر یادم می کنی یا من زود به زود
دلتنگت می شوم …..

همه راست می گفتند
تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!!

دروغ بـــگــو
مـــن عــــاشقانـــه
کـــاری خواهم کــرد
"مـــــاه"
همیشــه پشــت ابــر بمــاند!!

اگــر راســت بگــویــم تــو را مــی شکنــم و اگــر دروغ بگویــم خــودم را
مــن بــه شکستــن عــادت کــرده ام تــا مبــادا خنــده هــای تــو تــرک بخــورنــد

خـــوبـــم ! … مـــاننـــد هـــر روز همیشــه خـــوبـــم ! …
اونوقت آدم برگرده:
آره رفیق،ازهـمه چـی …!

خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد.
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.
مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد .
پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد،
مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر…
آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ،
صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید
و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود
و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد.
پسر شلوارش را کنا
ر زداین زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستن

تا کی به سینه سنگ زنم ز آرزوی دل؟
افتد ز طوف کعبه و بتخانه در بدر
سرگشته ای که راه نیابد به کوی دل
ساحل ز جوش سینهٔ دریاست بی خبر
با زاهدان خشک مکن گفتگوی دل
در هر شکست، فتح دگر هست عشق را
پر می شود ز سنگ ملامت سبوی دل
طفل بهانه جو جگر دایه می خورد
بیچاره آن کسی که شود چاره جوی دل
میخانه است کاسهٔ سر فیل مست را
صائب ز خود شراب برآرد سبوی دل
"صائب تبریزی"

نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و دوزخی دارد،
به گمانم کوچک و بعید ؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را…
"دکتر شریعتی"

I know we have a love like no other.
همیشه از اعماق وجودم
می دانم که عشق ما بی مانند است

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست