-
خب در حال حاضر منم اینستامو پاک کردم ! ^^
تلگرامم همینطور ! ^^
چن روزی میخوام ببینم بدون این شبکه های مجازی چه اتفاقی میوفته ( شبکه های ارتباطی منظورمه )
کارهای مهمتری دارم که حتما باید تمومشون کنم
تا قبل از ۲۰ و اندی سالگی ! :)
ایشالا میام ُ از تجارب خوبم در اختیارتون میذارم ^__^
برام دعاهای خوب کنین ^^
+ بعضی از عزیزان قطعا الان فوشم میدن :)) لطفا با خِشانت کمتری فوشم بدین :دی :ی :دی
فِلعَن !
| ۳۰ آبان ۹۹ |
-
به نام ِخدایی که جز او پناهی نیست
سلام سلام
امیدوارم سالم و سلامت باشید و این روزا ویروس کرونا به خانوادتون ورود نکرده باشه ..
خیلی وقت بود اینجا ننگارنده بودم :)
اومدیم بگیم که ما خوبیم و هیچ ملالی نیست از دوری شما ..
این روزها خداروشکر میکنم که دوره ی جوونیم اونقدرهاهم به بطالت نمیگذره و هر روز یک چیز جدید و نو یاد میگیرم ..
برنامه روزانه منو اگر نگاه کنید مبینید که برای نفس کشیدنم وقت گذاشته شده :))
شمابرای زندگیتون برنامه دارید ؟
روزی چند ساعت کتاب میخونید؟
در ماه چندتا دوره برای تقویت استعدادتون و نیازهاتون شرکت میکنید؟
اصلا استعداد خودتون رو کشف کردید ؟
من که خیلی سر دوراهی میرم یهو میرم به ادامه تحصیل یعنی مقطع ارشد یهو میرم به نه خوندن مجدد یک رشته ی دیگه ..
استعداد پیدا شده ولی توانایی در جاهای دیگه تازه شکل گرفته ..
خلاصه خیلی بالا و پائین داریم برای خودمون :)
دعا کنید بتونیم اونطور که باید عمل کنیم و این دور راه رو هم بتونیم باهم پیش ببریم :))
در پناه حق باشید بهترین های الهی روزی و قسمتتون باشه
در*پناه حق
-
سلام سلام
چقدر ما نیستیم اینجا واقعا
ایشالا که همتون خوب و خوش باشین
منم بخاطر کرونا خونه نشین شدم یک ماهیه
یهو یاد تولد کوچولوی عزیزم سایت موردعلاقم افتادم گفتم یه سری بزنم:love
تولدت مبارک کوچولوی عزیزم داری بزرگ و بزرگتر میشی شیطون
پایدار باشی :love
یه تبریک هم میگم به سعید عزیز بخاطر اینکه هنوز این سایت و سرپا نگه داشته،ممنون ازت:love
مراقب خودتون باشید.فعلا تابعد:_(46):
-
سلام به همه
امیدوارم که خوب و خوش باشید
منم یه مدت کرونا گرفته بودم ولی خیلی خفیف بود و زود خوب شدم
تا چند سال پیش این موقعها در حال برنامه ریزی برای جشن سالگرد کوچولو بودیم یادش بخیر
کوچولو ازت ممنونم که هستی همچنین از سعید عزیز تشکر میکنم
دوستتون دارم
به خدای مهربون میسپرمتون:love
-
سلام دوستان
ایشالله که همگی خوب و خوش باشید
سالهای گذشته چقدر اینجا شلوغ بود ، هر دقیقه اینجا اپ میشد
و همه بچه داشتن برنامه ریزی میکردن واسه تولد کوچولو
یادش بخیر
کوچولوی عزیز تولدت مبارک
در پناه خدا
یاعلی
:_(46):
-
امروز رفتم ولخرجی کردم و چیزایی که دوست داشتم خریدم
روانویس ، برچسبای رنگی رنگی ، مداد رنگی اینام از قبل ولخرجی کردم خریدم :دی
چیکار کنم خو ؟ دوس دارم ^^
موقع برگشت با همون بارون هرچی برگ دیدم میون راه کَندم اوردم خانه :))
کلی باهاشون چیز میز درست کردم ^_^
مهم اینه حالم خوب شد :)
نه ِ نه ِ نود و نه ما هم اینگونه گذشت :)
https://uupload.ir/files/9m68_20201129_182741.jpg
-
سلام به همه دوستان عزيز
امروز ٩/٩/٩ هست
اما
فردا روز مهمتري واسه ما هست
١٠ اذر ماه سالروز تولد سايت كوچولو هست
٩/١٠/٨٥
اين روز رو به همه بخصوص خودم تبريك ميگم
شاد باشيد
-
سلام سلام
به به ، افتخار پست بعد از پست ادمین نصیب من شد
امیدوارم خوب و سلامت باشین
وای واااای تولد کوچولوی قشنگمون مبارک باشه ، اول از همه مبارک بابای کوچولو ، و بعد هم تک تک اعضای قدیمی و جدید ....
امیدوارم همیشه خوب و خوش و در کنار کوچولو باشیم
-
صدای زندوکیلی همیشه منو پرت میکنه تو افکارم اون دور دورا که نمیدونم اصن کجاس و به چی باید فکر کنم دقیقا
نقاب_زندوکیلی
علیکم السلام
سلام اگورپگوریا :a (19):
آی ام شاغل اند نیوفولدر.:14:
تجربه عجیبی بود واقعا.روز اول کاریم همیشه فکر میکردم از هیجان زدگی نتونم یه جا بند شم.اما اصن اینطور نبود.چند ساعت اول که پشت میزم نشستم تو وجودم پر از بغض بود نمیدونم چرا.همش فک میکردم که من؟سرکار؟زندگی ینی دیگه همش دنیای آدم بزرگا؟یه حال چرتی داشتم خلاصه
ولی خب الان یه هفته گذشته و از اون حس خبری نیست
جو دوستداشتنی و مهربونی تو اون فضا حاکمه
کاریه که مربوط به رشته و علاقمه
گور بابای حس بد روز اول اصن
دنیای آدم بزرگا به هانینه هم احتیاج داره
کامااان بیبیییی :a (7):
صبح های زود که دارم میرم تو خیابون سگ پر نمیزنه:/راه میره:/
و من طبق معمول بلند بلند با خودم حرف میزنم:04:دیوونه هم خودتونید
جوری نیس که کسی بشنوه ها ولی خب تو دلم حرف نمیزنم
با آدمایی که دوس دارم حرف میزنم
با خودم مصاحبه میکنم:a (21):
همیشه دوس دارم تو یه برنامه گفتگو محور دعوت شم ازم مصاحبه شه
مثلا مدیری بپرسه عمیقا احساس خوشبختی میکنی؟:(69):
بعد تو یکی از این صبح ها یاد گفتگو نوشتنام افتادم که هر سری یه تغییر و اتفاق چالش انگیزی تو زندگیم افتاده اومدم گفتم اما تو این دوسال انقد چالش داشتم که اصن نگفتم و داشتم به این موضوع فکر میکردم که از یه جایی به بعد زندگی پر از اتفاق میشه واسه آدم
و دیگه گفتنش جذابیتی هم نداره چون دیگه ریتم زندگی همینه
مث اینه هی بگی عه وااا امشبم شام میخوریم:|همونقد روتین
آره خلاصه خیلی وقت بود منبر نرفته بودم واستون
داشتید از مسیر بندگی خارج میشدید:mk:
ماچ بهتون هوایی حلال حرومشم رعایت شه
خدافس
-
سلام به همگی
خوبید؟ خوشید؟
چرا این تاپیک خوابیده؟
یه کم فعال باشید بخدا هیچی جای فضای صمیمی اینجارو نمیگیره
قدر همدیگرو بدونیم مرگ در یک قدمی است
دوستتون دارم
به خدای مهربون میسپرمتون :love
-
سلام
چند روز پیش اومدیم تبریز
دیروز همسرم عمل زانو داشت
امروز صبح به مورفین حساسیت داد و میشه رسما و قطعا بگم مرد :19:
من بیشتر از اون مردم
خدا رو شکر حالش خوبه
وقتی فکر میکنم که پیشم نباشه یا نداشته باشمش
دلم میخواد بترکه
قدر همدیگه رو بدونیم
خدا هییییییییچ عاشقی رو از هم جدا نکنه
سامیار وقتی تصویری با باباش حرف زد دلم براش کباب شد
نمیدونید داشت چیکار می*کرد
کل 4 تا دندونش از ذوق بیرون بود
بچم دلش باباشو میخواد:a (8):
من دلم بابای نینیمو میخواد :2:
انشالله فردا میاد خونه
فقط یه حساسیت دارویی داشت بیچارم می*کرد
خدایا شکرت بابت همه چی
-
سلام به همه عزیزان کوچولو
امیدوارم که به همگی تو شب یلدا خوش گذشته باشه
با اینکه بخاطر تو این شرایط موجود ، خانواده ها انچنانی دوره هم جمع نشده بودن
یلدا، مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری، سرمشق خوبی هایمان بوده اند
و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند و فراموش می شوند
مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان در پس مشغله های زندگی رنگ باخته اند
مجالی است برای نشستن لبخند بر لب های کودکان، در آغوش پر مهر بزرگترها
یلدا مجالی است؛ مجالی برای من، مجالی برای تو،
تا همگی، لحظه های شیرین با هم بودن را تجربه کنیم
برای همگی ارزوی سلامتی و تندرستی دارم
یاعلی
:_(46):
-
سلام چطورید؟
ببخشید که باگوشی میام و یکمی بی رنگ و لعاب مینویسم :3:
خودم و آماده کرده بودم ۱۰۰ تایی گفتگو بخونم و لایک کنم
ولی اینطور نبود
امروز از همه میپرسیدم شماهم گرم نمیشین یا فقط من اینجوری ام؟؟؟؟
فهمیدم مشکل از من نیست و هوا خیلی سرده واقعا
دلم برف وبارون میخواد
دلم زندگی بدون کرونا میخواد
دلم پول میخواد :_(57):
خب بیاین ببینم دیگه چیکارا میکنین؟
فعلا تابعد:love
-
امروز رفتیم مرکز بهداشت
ینی انقدر کار میریزه سر آدم که همش میریم چایی میخوریم :)))
شوخی کردم یه بار فقط میریم چایی میخوریم
یه روز شلغم درست کرده بودن صدامون کردن بیاید شلغم بخورید، گفتن این شلغما خارجیه
ولی ناموسا چقدر خوشمزه بودن
+ امروزم بهمون شیرینی دادن با چایی خوردیم :)))
داره پول کاراموزیایی ک دادیم درمیاد :))
ولی چقدر پول اسنپ زیااااااد میشه :||
امروز اسنپه اشغال پشت تلفن داشت داااد میزد و حرف میزد هنوز نفهمیده بود ما سر صب از اون بدتریم :| رویا هم گفت اقا داد نزن درست حرف بزن ببینم چی میگی
اون هم لغو کرد سفر رو :| بعد دوباره زدم روی درخواست اسنپ، خودش دوباره قبول کرد :||| بعد داشت از دانشگاه میرفت بیرون منم لغوش کردم
بعد یکی دیگه قبول کرد ، روی مپ ک نگاه میکردم هی داشت دور خودش میپرخید، زنگ زدم گفتم چیکار میکنی با خودت مومن
گفت نمیدونم کجا بیام :|
تا حالا به یه یزدی ادرس نداده بودم
+ دوازده و نیم باید بیمارستان میبودیم، یازده و نیم رسیدیم خوابگاه ک ناهار بخوریم
پلوپز رو روشن کردیم و منم رفتم خورش گرم کردم، برنجه یه 5 مین دیگه داشت که بپزه ولی بعلت ضیق وقت همونجوری کشیدیم و نوش جان کردیم :|
خرچ خرچ میکرد قشنگ :|| نپخته بود :||
+ بعدش رفتیم بیمارستان بخش آنکولوژی : (
واقعا سخته کار کردن توی این بخش
جالب اینه ک بعضیا نمیدونن کنسر دارن .. میگفتن بهشون نگید .. میخواستم بگم اینو رو ترم دو بهمون گفتید :|
قرار بود تا 4 بمونیم
استاده دید از 8 صبه تباهیم، گفت 3 برید دیگه
رفتیم اتاق رست وسایلمون رو بذاریم، روی درش نوشته بود ورود پرسنل پرستاری ممنوع
ما هم تک به تک وایسادیم جلو در عکس انداختیم با لبخند :mk: نکبتا
+ استادمون بهمون دوتا موضوع داده که دوتا گروه 4 تایی بشیم و بخونیم و ازمون بپرسه
به ما لوسمی افتاد .. ینی خودمون انتخاب کردیم
فک کن ساعت یه رب به چار رسیدیم خوابگاه دیگه حتی نمیتونستم وایسم
خوابیدیم یه ساعت و دیگه من و فاطمه (بیشتر من :04:) نشستیم مطلب پیدا کردیم و پاور درست کردیم
دوشنبه هم ازمون امتحان میگیره :|
اها هفته قبل هم 5 شنبه امتحان میان ترم حذفی سالمندان داشتیم .. هممون شدیم 16.5جز رویا ک شد 16 :))
داد میزدمیگفت کدوم نکبتی بمن اشتباه رسوند:)))
گرد نشسته بودیم ب نوبت جواب سوالا رو میدادیم .. ایشالا خدا قبول کنه :04:
تا 13 بهمن هم باید بمونیم اینجا که همه کاراموزیا رو بریم
احتمالا اصلا این بین برنگردیم خونه هامون
خیلی درسر داره توی کرونا توی راه بودن
همین دیگه
اومدم اینا رو یجا ثبت کنم یادگاری شه
حالا هم پاشم برم مرغ بذارم واسه ناهار فردا ک بیایم جنگی بخوریم و بریم بیمارستان
بعدشم بشینم جزوه مادر و نوزاد جلسه قبلو بنویسم
بعدشم بریم تو حیاط سگ لرز بزنیم و تاب بازی کنیم :))
+ نمیدونیم چند نفرتون میخونید اینا رو ولی دعا کنید برای یه عزیز
همین دیگه
مراقب خودتون باشید توی این کرونا
فعلا
-
سلام سلام
باز که اینجا خلوته
مثل اینکه باید بیام خشانت به خرج بدم
حیف این تاپیک نیست که خاک بخوره
با کرونا و زندگی چه میکنید؟
من که حوصلم سر رفته حسابی
شما بیاید بگید چه خبره
دوستتون دارم
فعلا بای بای:love