اس ام اس دوستت دارم
بودَت نمی خوانم
که بود نیستی
نبودَت نمی خوانم
که نبود نیستی
بود ترینی
ای نبود ترین
زندگی شهد گل است
میخوردش زنبور زمان
آنچه می ماند از آن
عسل خاطره هاست…
ادعا نمی کنم، همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم ولی می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
هیچکس به کار خوبم نمینماید نظر ، هزار دیده به دنبال یک اشتباه من است . . .
تب وتابی داره باتو بودن ای حبیب / قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب
در رهت جانی را ستودن ای شکیب / عاشق را معشوق بودن ای رقیب . . .
رنگ از رخسار گندم رفته است / دوستی از یاد مردم رفته است
ننگ دیگر در بین مردم ننگ نیست / آینه با آینه یک رنگ نیست . . .
اسم : آواره ، شهرت : سرگردان
شغل : عاشق ، آرزو : رسیدن به عشقم
امید : وصال ، تاریخ تولد : باد خزان
وفات : برگ ریزان ، محل تولد : در بغل یار !
توی قلبم نوشتم ورود ممنوع !
حالا که وارد شدی ، خروج ممنوع !!
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد / احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت / زیبایی گل های بهار از نظر افتاد . . .
اگه صدای اس ام اس گوشیت در اومد ، نگو پیام دارم
بگو یه رفیق با مرام دارم که یادم کرده !
نه یادی میکنی نه میری از یاد / به نیکی باد یادت ای پریزاد
مرا کردی تو ای دوست ، فراموش / فراموشیست رسم آدمیزاد . . .
یه تکه سلام ، دو فنجان مکث و یک لحظه سکوت به احترام نام قشنگت . . .
اگر تمامی ابر های آسمان ببارند ، گل های قالی نخواهند شکفت
و این قانون زیر پا ماندن است . . .
من دل به کسی جز تو به آسان ندهم
چیـــــــزی که گران خریدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوی ِ دل ِ خویش
وان دل که تو را خواست به صد جان ندهم
روی آن شیشه تبدار تورا “ها” کردم،
اسم زیبای تورابانفسم جاکردم،
شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد،
شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم،
باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا،
عکس زیبای تورا سیرتماشا کردم
وقتی گرمای نگاهت نیست این میشود حال و روز من
سرماخوردگی پی در پی، تب و لرز
انجا که امکان نفرت هست ، امکان عشق هم هست .فقط
کافیست از میان این دو یکی را انتخاب کنیم .
لذت عاشقی به شدتتش نیست به مدتشه.
نماند ناز شیرین بی خریدار
اگر خسرو نباشد ، کوهکن هست
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست… اما حیف این تازه اول یک زندگیست…
زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه زیبایی در سراب…
فاصله با آرزو های ما چه کرد… کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد
خاطرم شک برداشت
پاسخ تندی بود
به لبی که تب داشت
گونه نیلی من زخم شد حرفی نیست
دل خود را چه کنم
که ترک برمیداشت
من اگر دفتر نفرین شده اندوهم / اگر از نسل گلی هـرزه به روی کوهم
اگر از کل جهان وارث یک احساسم / تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی
که فقط لایق آتش زدنی
در حضور واژه های بی نفس
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی
عشق را که با عقل مخلوط می کنی … چه معجون تهوع آوری می توان ساخت